مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

به من بهمن

همیشه بهمن برایم بدترین ماه بود در بهترین فصل زندگیم یعنی زمستان.همیشه با آمدن بهمن  

خاطرم پر میشد از خاطرات بدی که در این ماه گذشته بود..خاطراتی که از گفتن که هیچ از  نگفتنش هم پشتم میلرزید.اما اینبار انگار بهمن برای من ماهیست به زیبایی ماه شب چهارده.باری اینبار انگار عروج آسمانی اسطوره همیشگی من در بهمن افتاده است و نیز میلاد خوشحال کننده نوه اش.میلادی که تلخی محاصره 3 ساله را از کام همه زدود.اینبار بهمن بهاریست به تنهایی در این زمستان بازار دنیا که تمام ریشه ها را خشکانده اند, تمام محبت ها را خریده اند وتمام تمامیت ما ازدست رفته است...ولی انگار باز هم ترس من از بهمن باقیست.

۸۶

روح های اندک و بی سرمایه اند که در بی دردی ، به ابتذال میکشند

عشق های مزاجی اند که در وصال می میرند

در پیری می پژمردند ، سراب ها زود پایان می گیرند ،

اما روح های بزرگ و سرمایه دار که گنجینه های بیشمار در خود پنهان کرده اند ،

روح های نیرومند و توانا که خلاقند و هنرمند ، روح هایی که امانت دار خدایند و همانند خدا مسجود ملائک …

اینان در « نیل » در « وصال » در « کام »

به رکود نمی افتند ،

نمی پوسند ،

عفونت نمی گیرند .

احساس هایی که همچون طلایند ، از آرامش  ، از ماندن زنگ  نمی زنند ،

روح های مسی آهنی ، حلبی ، گوشتی ، مردابی …چنینند.

دو روح ثروتمند و هنرمند می توانند برای همیشه هم را استخراج کنند ،

هم را بسازند

و این خود یک زندگی کردن است

و اینچنین هم را دوست بدارند .

و این خود یک زندگی کردن است .

 

در عجبم از مردمی که خود زیر شلاق ظلم و ستم زندگی می کنند، و بر حسینی می گریند که آزادانه زیست و آزادانه مرد! 

استاد  علی شریعتی