مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

ای دادبی داد...

گاهی وقت ها فکر میکنم این فرصت چند باره ای که برامون پیش میاد واسه چیه؟مگه خدا نمیدونه که باز هم ما بندگانش آبروش رو پیش فرشتگانش میبریم( اشاره به زمانی که خداوند انسان را خلق کرد و با افتخار به همه گفت من چیزی میدانم که شماها نمی دانید...)مگه یه انسان چند بار باید امتحان بده تا معلوم شه که قبول میشه یا نه؟خدایا! میدانم که هر چه میکنم از سر قلدری و گردن کلفتی نیست ..بدان که حکایت من حکایت همان کودکیست که در محضر شاه ممکن است جیش هم بکند ولی به کودکیش میبخشدش وتنها پدرش حرص میخورد(بماند که پدرمان در این داستان کیست..)

در همین فکر ها بودم که اشعار زیر بدستم رسید:

یاد من باش اگه خوابی اگه بیدار یاد من باش

به همین بهانه یک شب حتی یک بار یاد من باش

یاد من باش اگه دنیا با تو مهربون نمی شه

مث عکسای من و تو زندگی جوون نمی شه

ادامه مطلب ...

یک نام..یک نامه

من انتظار تورا برده ام از یاد..با انتظار های بیجایی که دارم از شما  

یا صاحب الزمان ...( حرف هایم در راه است...)