مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

تویی در من پنهان است...

شب ها 
وقتی (ماه) می تابد 
من پنجره را می بندم 
و نگاه می کنم به دیوار 
به میز 
به دفتــرم 
مبادا عاشق ِ (ماه) شوم 
بعد 
دفــتــرم را باز می کنم 
و اگر بگــویــم 
هزار بار می نویسم 
( رضا ماه است) 
دروغ نگفتــه ام 
من حسودی نمی کنم هرگز 
به دوستانت 
به دانشگاهت 
و به همه ی آنهایی که تو را دارند.. 
من تنها - تا سر ِ حد - حسودی میکنم 
به حرف هایی که اسم ِ تو را می سازند 
بعد انگار 
در سه حرف گــم می شوم 
در ( ر ) در ( ضاد ) در ( الف ) . .