شب ها
وقتی (ماه) می تابد
من پنجره را می بندم
و نگاه می کنم به دیوار
به میز
به دفتــرم
مبادا عاشق ِ (ماه) شوم
بعد
دفــتــرم را باز می کنم
و اگر بگــویــم
هزار بار می نویسم
( رضا ماه است)
دروغ نگفتــه ام
من حسودی نمی کنم هرگز
به دوستانت
به دانشگاهت
و به همه ی آنهایی که تو را دارند..
من تنها - تا سر ِ حد - حسودی میکنم
به حرف هایی که اسم ِ تو را می سازند
بعد انگار
در سه حرف گــم می شوم
در ( ر ) در ( ضاد ) در ( الف ) . .