مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

بگذریم...

من وقتی میبینم زیبایی دختران سرزمینم یا در آرایش گردی صورتشان است یا در انحنای بیشتر اندامشان وقتی میفهمم بزرگترین افتخار پسران مملکتم تعداد بیشتر دوست دختراشان است...وقتی میبینم که سرگرمی جفتشون ممنوعیاتیست که حتی از خانوادشون هم پتهان میکنند...وقتی...وقتی..وقتی...ای لعنت به همه این وقتی ها وقتی با خدای خودت هم قهر میکنی..لعنت به این زندگی که پیر و جون ومرد وزن ازش مینالند..ای لعنت به همه اون هایی که به اسم دین دینو به لجن کشیدند واسه نشخوار بیشترشون..ای لعنت به هرچی آدم بزدله راحت طلبه که راحت زندگیشو میکنه و بد بختی های مردم توجامعه واسش حاشیه است..بود و نبودشون هیچ خارشی هیچ جاییشون نمیندازه...ای لعنت به همه اون هاییکه.بگذریم که نه من سیاسی ام نه این جا جای ناله و نفرین اما وقتی دل آدم میگیره از خیلی چیز ها نه جا میشناسه و نه مخاطب،توکشوری که یه عده پز کوروش کبیرو میدند یه عده ژست مسلمونی گرفتن نه اینها راضیند از زنده موندن نه اونها راضی اند به مردن به نظرم یه 40 سالی دیر به دنیا اومدم که نباید هایی که غیبِ پیش چشم بقیه واسه من خار تو چشم استخون تو گلو...بگزریم مثل همیشه.

حیف! که نیستی دگر....

شهریور سالروز جدایی ما از استاد مهدی اخوان ثالث (م. امید) از بزرگترین سرایندگان ایران است که چون  ناصر خسرو گفت :
من آنم که در پای خوکان نریزم
مر این قیمت در لفظ دری را


داستان از آنجا آغاز شد که خامنه ای به اخوان ثالث پیامی داد که شما هم بیایید و  با شعر خود از انقلاب  پشتیبانی کنید و  پاسخ نخست استاد این بود : "ما همیشه بر سلطه بوده‌ایم نه با سلطه"، و این جمله برایش دردسر بسیار بدنبال داشت، در خیابان کتکش زدند و پس از اینکه خامنه ای در نماز جمعه او را "هیچ" خواند و در سخنرانی آغاز سال نو نیز بسیار بر او تاخت، حقوق بازنشستگی اش را قطع کردند (قیصر امین پور -باغ بی برگی).


آشنایی این دو به پیش از  بهمن 57  میرسد که اخوان ثالث و خامنه ای هر دو عضوی از محفلی ادبی و شعر خوانی در شهر مشهد بودند، جایی که استاد چند بار (از دوست نزدیک ایشان شنیده ام)  گفته بود که این آقا (خامنه ای)  شبها پس از انجمن، مست لایعقل بود و من و--- زیر بغلش را میگرفتیم و به خانه میرساندیم، حالا از ما مجیزگویی میخواهد!

پس از درگذشت استاد هم اجازه خاکسپاری اش در کنار آرامگاه فردوسی را نمیدادند که با پادرمیانی موسوی گرمارودی و پس از چندین بار دیدار با خامنه ای، سرانجام  خانواده اش تنوانستند او را کنار فردوسی در دل خاک به یادگار بگذارند.

م. امید پس از  "هیچ" خوانده شدنش در نماز جمعه این چکامه را سرود و پاسخی جاودان به یادگار گذاشت:
ادامه مطلب ...