مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

...

شبهای دلتنگی...شبهای تنهایی...شبهایی که تا صبح سر شیفتت وامیستیو وقتی خوب به دورو برت نگا میکنی میبینی فقط سلولت عوض  شده....سلولی که تنهاییاتو بیشتر از قبل له روت میاره...وقتی بود و نبودت وقتی بیدار و خوابت وقتی حتی دید و ندیدت برای هیچکس فرقی نداره...وقتی حتی نزدیکترینات غریبه میشنو و غریبگیشونو با هزار زبونه نگفته به روت میزنن...وقتی...لعنت به زموستونای سرد دوست داشتنی...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد