مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

خواندنی

بخشی از متن کتاب شهادت دکتر علی شریعتی
خواهران و برادران !

اکنون شهیدان مرده اند ، و ما مرده ها زنده هستیم . شهیدان سخنشان را گفتند ، و ما کرها مخاطبشان هستیم . آنها که گستاخی آن را داشتند که – وقتی نمی توانستند زنده بمانند – مرگ را انتخاب کنند ، رفتند ، و ما بی شرمان ماندیم ، صدها سال است که مانده ایم .

اکنون حسین حضور خودش را در همه عصرها و در برابر همه نسلها ، در همه جنگها ، و در همه جهادها ، در همه صحنه های زمین و زمان اعلام کرده است ، در کربلا مرده است تا در همه نسلها و عصرها بعثت کند .

و تو ، و من ، ما باید بر مصیبت خود بگرییم که حضور نداریم .

آری ، هر انقلابی دو چهره دارد : خون و پیام ! رسالت نخست را حسین و یارانش امروز گزاردند ، رسالت خون را . رسالت دوم ، رسالت پیام است ، پیام شهادت را به گوش دنیا رساندن است . زبان گویای خونهای جوشان و تن های خاموش ، در میان مردگان متحرک بودن است . رسالت پیام از امروز عصر آغاز می شود. این رسالت بر دوشهای ظریف یک زن ، “زینب”! – زنی که مردانگی در رکاب او جوانمردی آموخته است ! – و رسالت زینب دشوارتر و سنگینتر از رسالت برادرش .

آنهایی که گستاخی آن را دارند که مرگ خویش را انتخاب کنند ،تنها به یک انتخاب بزرگ دست زده اند ، اما کار آنها که از آن پس زنده می مانند دشوار است و سنگین . و زینب مانده است ، کاروان اسیران در پی اش ، و صفهای دشمن ، تا افق، در پیش راهش ، و رسالت رساندن پیام برادر بر دوشش . وارد شهر می شود ، از صحنه بر می گردد ، آن باغهای سرخ شهادت را پشت سر گذاشته و از پیراهنش بوی گلهای سرخ به مشام می رسد . وارد شهر جنایت ، پایتخت قدرت ، پایتخت ستم و جلادی شده است . آرام ، پیروز ، سراپا افتخار ، بر سر قدرت و قساوت ،  بر سر بردگان مزدور ، و جلادان و بردگان استعمار و استبداد فریاد می زند :”سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا کرد : افتخار نبوت ، افتخار شهادت …

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد