مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

کوچ (برای تو که خود کوهی از دردی...)

در هجرت از خویشم ,در گریز از مَن ها

بی صدا و سر در گم , همدرد خدا,تنها


در کویری از بغضم , با نگاهی از حیرت

بر آدم و برعالم , در آتشِ این  غیرت


برگشته زطوفانم,یا راهیِ طغیان ها؟

این کیست شبیه من؟هم سوزِ بیابان ها؟


این کیست که من نیستم,در آینه هجران؟

من سایه ای ازخویشم؟یامُرده ای سرگردان؟


از زندگی خواهم رفت,تا هست شود نیستم

تا  شایدِ  از اجبار , تا  عبورِ از "کیستم"


هم خانه صدایم کن,تا کوچ کنیم تا مرگ

تا ماندن جاویدان , تا رها ییِه با مرگ

(زمستان 90)

درد های تکرای

براستی فرق ما با حیوانات چه بود؟آیا همین که فکر میکنیم آدمیم,آدمیم؟ما خود کشی میکنیم,نهنگ ها هم میکنند...آن هم دسته جمعی نه در انزوا وعزلت خویش,ما رابطه جنسی داریم,خب کلاغ ها هم دارند...آن هم بدون فیلم و عکس این کثافت کاری ها,ما میخوابیم,خب روباه هم میخوابد...آن هم با تدبر جا و مکان و زمان خویش..نه چون ما در هر بیراهه ای به دنبال شاه راه...ما فکر میکنیم..اما فکر میکنیم, که فکر میکنیم,ما درد میکشیم خب الاقم وقتی مچ پاش در بره درد میکشه..تازه عرعرشم ناز کشی نداره...براستی ما که بودیم؟؟؟که هستیم؟؟و که خواهیم بود؟؟؟

رهایم کن از این برزخ

که هرشب پیش رو دارم

از این طوفان بغضی که

هنوز هم در گلو دارم

تو ای ناجی خوب من

رهایم کن از این گرداب

از این هر لحظه جان کندن

از این بیخوابی ها در خواب....

.

.

.

(بدترین چهارشنبه)