گفتم شاید بعد نباشه چند تا از داستان کوتاه های خودمو بخونید داستان هایی که بیشتر از 3 خط نیستند پس ارزش خوندن رو دارند...
1.چشم به راه:
چشم به در دوخته بود اما در باز نمی شد.انتظار بی فایده بود.بعد ها در باز شد اما چشم بسته بود.انتظار بی فایده بود؟
۲.دست ودل:
عاقبت آن دست دست کردن ها کار دستش داد ...او را از دست داد...
ادامه دارد....
ادامه مطلب ...روبروی آیینه ایستاده بودم وبا حسرت ناشی از کرده ها و نکر ده ها بغضم گرفت...ناگهان من در آیینه گفت:
یاسها در کنار پنجره گل داده اند و درختان آبستن شکوفه اند.
چقدر در راهروهای دلواپسی و نگرانی به ...