روبروی آیینه ایستاده بودم وبا حسرت ناشی از کرده ها و نکر ده ها بغضم گرفت...ناگهان من در آیینه گفت:
یاسها در کنار پنجره گل داده اند و درختان آبستن شکوفه اند.
چقدر در راهروهای دلواپسی و نگرانی به ...
یاسها در کنار پنجره گل داده اند و درختان آبستن شکوفه اند.
چقدر در راهروهای دلواپسی و نگرانی به انتظار بنشینم؟ چقدر؟!
کی می آیی تا ترکهای دلم را در برابر تو شماره کنم!
سپیده که می زند با خودم می گویم اکنون در چشم اندازم ظاهر می شوی و با یک سبد شکوفه نور نگاهم را با بهار لبخندت معطر می کنی.
به تو می اندیشم چون تو در ذهن منی و جز تو هیچ کس نمی تواند جای خالی ات را پر کند. دروازه قلب من به روی تو باز است چون تویی سنگ صبور من.
چرا نمی آیی تا بسان کودکی به بالینت بنشینم و زار زار بگریم و بگویم از غمهایم.
جوابم را بده آخر بگو چه وقت به دیدنم می آیی. شب یا سپیده دم.
به من بگو از کدامین راه عبور می کنی از کدامین شهر می گذری؟ از کدام خیابان می آیی؟
در کدام ساعت؟ در کدام دقیقه؟؟
عزیزم وبلاگ قشنگی داری.من هر روز به وبلاگهای زیادی سر میزنم ولی وبلاگ شما یه چیز دیگست
سلام داش رضا
خوبی؟
شناختی؟
خیمه نشین! غیبش کن!
آره بابا سعیدم :)
بابا عجب وب پر معنایی داری!
ایول....
موفق باشی/
خیمه نشینان سرا پرده کدامند
تا غیب کنیم آنچه در این بین بنامند
معنا از خودتونه...
عزیزم وبلاگ قشنگی داری.من هر روز به وبلاگهای زیادی سر میزنم ولی وبلاگ شما یه چیز دیگست
السّام علیکم!
اون آقایی که فکر میکند... می تواند خمیه های ما را بدرد! کور خوانده! ولکن... ما... مشت محکمی بر دهان استکبار جهانی وارد می کنیم!
همه با هم: "مرگ بر آمریکا"
خداییش منم نفهمیدم چی گفتم!
حالا این که چیزی نیست!
من اینم نفهمیدم یعنی چی: "اونم گمنی گونی..پیشم میمونی؟؟؟"
ولی در کل خیلی خوبه! یکم وقتشو بیشتر کنید!!!
موفق بباش/