مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

نسیان!

حتی بهترین انسان ها هم به فراخور منافعشون تا جایی که بتوانند حیوانی ترین صفت هاشونو رو میکنند,قبل تر ها گمان میکردم فرق انسان و حیوان در عقل است بزرگتر که شدم فهمیدم در قدرت انتخاب است!البته طولی نکشید که با فهمیدن حقیقت جبر(زمان و مکان و...)به این طرز فکر خودمم خندیدم فقط کافیه بی تعصب به اطراف نگاه کنیم...هندونه هایی که مذهب ها و مکتب های مختلف زیر بغل انسان گذاشته اون رو به یک غرور کاذبی رسونده که خودشو حتی در مقام مقایسه با حیوانات هم بالا نمیبره! ما انسانیم,من انسانم و تو انسانی..حرف میزنیم,میخورم,میخوابی...هستیم,بودم و فراموش خواهی کرد...انسان بودنت را,شک نکن.

و غروب جمعه ای دیگر...

بزن تنبور زَنهِ مستانِ شیدا

بزن تا گم کنم پنهان و پیدا

بزن تا بشکنم این هستی ام را

زِ خاطر برده ام بد مستی ام را

در این دنیای پر, از آدمک ها

کجا جا هست برایه شاپرک ها؟

بزن تا بشکنم در هر سکوتی

که پروازی کنم در هر هبوطی

سرو پا مست شوم پروانه گردم

به دور شمع خود جانانه گردم

بزن آتش سراسر این وجودم

ز شوق تو سراسر در سجودم

به هر خانه که با یادت رسیدم

به جز کعبه دگر هیچ چیز ندیدم

من از من در کمال خود پرستی

تورامن دیدم و,ای من که هستی؟

که هستی تو؟ دراین صورخیالی؟

سماعِ بودِ مایی؟ یا محالی؟

که هستی تو شبیه هرچه عاشق

که هستی در لباس یک شقایق؟

که هستی تو که هستی تو که هستی؟

که در دلها به جای او نشستی؟

که هستی تو که هستی تو..که هستی؟؟؟


فروردین 91