بزن تنبور زَنهِ مستانِ شیدا
بزن تا گم کنم پنهان و پیدا
بزن تا بشکنم این هستی ام را
زِ خاطر برده ام بد مستی ام را
در این دنیای پر, از آدمک ها
کجا جا هست برایه شاپرک ها؟
بزن تا بشکنم در هر سکوتی
که پروازی کنم در هر هبوطی
سرو پا مست شوم پروانه گردم
به دور شمع خود جانانه گردم
بزن آتش سراسر این وجودم
ز شوق تو سراسر در سجودم
به هر خانه که با یادت رسیدم
به جز کعبه دگر هیچ چیز ندیدم
من از من در کمال خود پرستی
تورامن دیدم و,ای من که هستی؟
که هستی تو؟ دراین صورخیالی؟
سماعِ بودِ مایی؟ یا محالی؟
که هستی تو شبیه هرچه عاشق
که هستی در لباس یک شقایق؟
که هستی تو که هستی تو که هستی؟
که در دلها به جای او نشستی؟
که هستی تو که هستی تو..که هستی؟؟؟
فروردین 91
عالی بود ...
بسیار زیبا بود ...
چه کردی رضا جان!
میگم کم کم برای چاپ آماده شو دیگه.
تو این مدت یکی زیبا ترین شعر هایی بود که خوندم.
آفرین واقعن
/
سعید جان اگه تو میگی زیبا بوده حتما بوده...
ناقابل برادر...باور کن اینقدر نظر تو برام مهمه که فعلا جز تو هیچ نظریو حتی تایید نمیکنم,فدایی داری در کل..
سلام
خوبید انشاله .... وای چقد خوشهال شدم از اون صفحه سیاه در اومدین خیلی خوشهالم بازم اومدین من این چند وقت نت نداشتم الانم اومدم کافی نت ...
امیدوارم هر جا هستی خوب و سالم باشی چون بهترین چیز تو این دنیا همینه هیچی دیگه ارزشی نداره
خوب و خوش باش
دلم برای شعرای قشنگت تنگ شده بود خیلی ....
واقعا خوشهالم رضا جان
کبی ***
صد جام اگر آرند یک بار کند مستم
یک بار نگاه تو صد بار کند مست ...
.
.
.
.
یادته؟؟؟چون میدونم این شعر رو دوست داری نوشتم برات