مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

بیخیال...

وقتی دلی برای دلی تنگ می شود انگار پای عقربه ها لنگ می شود! تکراریند پنجره ها و ستاره ها خورشید بی درخشش و گل، سنگ می شود پیغام آشنا که ندارند بلبلان هر ساز و هر ترانه بد آهنگ می شود احساس می کنی که زمین بی قواره است! انگار هر وجب دو سه فرسنگ می شود! باران بدون عاطفه خشکی می آورد رنگین کمان یخ زده بی رنگ می شود هر کس به جز عزیز دلت یک غریبه است وقتی دلت برای دلی تنگ می شود . .. 

(برگرفته از جایی)