مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

استاد عزیز...


ارغوان شاخه همخون جدامانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابی ست هوا؟
یا گرفته است هنوز ؟
من در این گوشه که از دنیا بیرون است
آفتابی به سرم نیست
از بهاران خبرم نیست
آنچه می بینم دیوار است
آه این سخت سیاه
آن چنان نزدیک است که چو بر می کشم از سینه نفس
نفسم را بر می گرداند
ره چنان بسته که پرواز نگه
در همین یک قدمی می ماند
کورسویی ز چراغی رنجور
قصه پرداز شب ظلمانی ست
نفسم می گیرد
که هوا هم اینجا زندانی ست

ادامه مطلب ...

به تمنای وجودت....به نگاهی عاشقانه!

 و خدا خواهد بود...
روی یک قطره ی آب
توی یک اطلس نور
و خدا خواهد ماند
مثل یک شب پره یک پروانه؛
و تو را خواهد خواند؛
بیشتر از چشمی باز
و تو باید بروی
سوی یک آینه یک صبح امید...



(هدیه ای عزیز, از دوستی عزیزتر...)