مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

هامون بی ساحل

دلتو نده به آسمون

امیدی به ستاره نیست

اینجا زمینه همسفر

فرصت از دوباره نیست

 

رو مهربونی خط بکش

اینجا خدا هم بی کسه

تواین قفس بشکن ولی

نگو که اون هم قفسه

 

طاقت رفتن نداری

تنهاییتو حروم نکن

اینجاصداقت ساده نیست

رفاقتو تموم نکن

 

محبت اینجا گم شده

سادگی ننگ آدم هاست

دروغ شده تیکه کلام

قسم دیگه باد هواست

 

چشم ها همه غریبه ان

دلها همه سنگی شده

حرف دل و زبون دوتاست

یه رنگی هم رنگی شده

 

ساده بگم همسفرم

بخوای نخوای مسافری

طاقت بیاری یا که نه

تا انتها باید بری

 

باید بری تا اوج رنج

بشکنی هرروز از سکوت

پرواز فراموشت بشه

برقصی ازدرد هبوط

 

بگذری از ما , من بشی

شبگرد کوچه ها بشی

تو خلوتت دیوونه شی

تواین زمونه جا بشی

.

.

.

بهار 91

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نظرات 2 + ارسال نظر
شیما دوشنبه 15 خرداد 1391 ساعت 15:27 http://Zibaroyanariaie

سلام دیر اومدم ولی بالاخره اومدم.زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

[ بدون نام ] یکشنبه 28 خرداد 1391 ساعت 03:03

میشناسی منو ؟

یک دوست قدیمی هستم

اسمم رومیناست

سلام رومینا جان..مگه میشه نشناسمت؟
کاش آدرسی چیزی از خودت میزاشتی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد