انسان عادت میکند,حتی انسان بودن را...حتی در زمان آسودن را...
انسان هم فراموش میکند,حتی فراموشی را...لعنت بعد از هم آغوشی را...
انسان بودن را,آدم شدن را,شدن را از یاد میبرد...حتی از یاد بردن را...
انسان آنسان که نیست مینمایاند, و هست همان سان که نیست...
و مائیم انسان هایی که نبوده ایم, و گمان داریم که هستیم....
(11 بهمن 90)
.
.
.
.
و خدا ساکت ماند
در هجوم بادها
بی صدا چون سایه
از غم فریاد ها
و خدا خواهد مرد
در سکوتی دلگیر
در حصار نورها
از منه از خود سیر
همه جا تاریک است
بیشتر از چَشمی کور
تا کجا باید رفت؟
ترس از راهی دور...
و خدا خیلی وقته مرده ...
خدایش بیامرزد!/
یه شب از ذوق زود رفتن
تفعل های بی حافظ...
غزل آمد که او مردست..
خدا گفتش خدا حافظ...
سلام داداشی گل خودم خوبی؟
ممنونم که همیشه کنارم هستی امیدوارم شاد باشی وسلامت.ممنونم از احوالپرسیت مسافرمون حدود یک ماه دیگه میاد ومن منتظرم...
اصلا حوصله وب وندارم .امیدوارم همیشه سلامت باشی وممنونم که اومدی.
سلام خواهر گلم...
به سلامتی ..خیلی خوشحال شدم که هستی و خیلی خوشحالتر از این خبر خوبت...
وقتی اومد از طرف من بوسش کن بگو : ای آمده از خرداد..از غم های مادرزاد..تو شادی و خوشبختی...غم ها همه بادا باد...
سه چیز در زندگی قابل برگشت نیستند
زمان
کلمات
موقعیت
سلام
سپاس عزیز...
salam, matalebet ro khundam va dust dashtam
از دوستان پست مدرنی که لقب شاعر رو یدک میکشن اما حتی نظر رو یه زبان فینگلیش مینویسند چندان خوشم نمیاد,هر چند که از مطالبم خوشتون اومده باشه...
نشـــانـی ام را مـیخـواســـتـی ؟
هــمـان مـحـلــﮧ ی قـدیـمـی پـائـیـز !
مـنتـظرم هـــنـوز ...
امـّــا زرد (!)
امـّــا خشــک (!)
گاهــی بیـاد مـی آورم تــو را
زیـر پـا ڪـﮧ مـی مـــانـم ...
.
آپم .. خوشحال میشم بهم سر بزنی [گل]
ما رفتنی هستیم
حداقل کاری کنیم که برای خدا
ماندنی بمانیم
در یاد خدا
تا ابد....
کاش یه بار دیگه شعر پایینشو میخوندی کبی جان...
در کل خیلی ممنون که هستی و نظر دادی خواهر گلم.