شب است وباز سحر ازما دور است/دراین تاریکده حسرت به نور است
شب است وباز غمم از جان برآمد / نگاهم بی غم جانانه کور است
شب است وباز در دنبال پرواز/ پرنده رفت زیاد این شعر وشور است
شب است و باز این تاریکی دل/ نشان از سردی آن خاک گور است
شب است و راهم از یاران جدا شد/شب است فاصله ها باز دور است
شب است و جور یاران بلا کش / به پیش چشم من مانند نور است
شب است وقامت مجنون رعنا/به روی عشق لیلی ها صبور است
(۶ خرداد ۹۰)
قبلا گفته بودم کاش میدونستم آخرین بار هر چیز کی است..نگفته بودم؟
من و اتاق تاریکم من وتمومه گلدون ها
ترانه های تنهایی شمعدونی ها رو طاقچه ها
من و نبودنت شده من و گلها پلاسیدیم
همدم زخم جدایی.... دور از تمومه باغچه ها....
بماند برای بعد...بماند باز هم.