مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

رنج آرامشم...

سالهاست که به آیینه نگاه نمیکنم که خودم رو ببینم.چون یک دروغ خیلی بزرگ به خودم گفتم و از اون موقع است که با خودم قهر کردم :من از توبه کردن توبه کردم... 

واین نه از آن جملاتیست که برای زیبایی گفته باشم...خودم خوب میدانم.

نظرات 8 + ارسال نظر
پریا پنج‌شنبه 18 فروردین 1390 ساعت 12:57 http://www.pariazizi.com

من نیز هم ...

تو نیز هم؟ عجب...

بیـ دل پنج‌شنبه 18 فروردین 1390 ساعت 15:39 http://bidelam.mihanblog.com/

قبول نیست! تو دانشگاه دیدی! :دی
شما که با بصیرتی چرا برادر؟

اون من نیست که میاد دانشگاه...منم که میام دانشگاه....

دلارام پنج‌شنبه 18 فروردین 1390 ساعت 19:27 http://delaram360.blogsky.com

با خودت قهر نباش لطفا
و از درون ایینه نگاهی بینداز به درون خودت لطفا
انقدر زیبایی هست که نمی توانی بشماری

زیبایی من را آینه نشان نمیدهد..وشاید این است دلیل تنهایی سالها...

بیـ دل پنج‌شنبه 18 فروردین 1390 ساعت 21:12 http://bidelam.mihanblog.com/

گویند خدا همیشه با ماست
ای غم نکند خدا تو باشی...

ای تبر بود با تو با....

ریحانه جمعه 19 فروردین 1390 ساعت 13:11 http://nardebanytakhoda.blogfa.com/

خدا ....

رمز نوشته ات !
پیدا کردمش ...

من صدای سبز حاک سربیم...
نعره ای نیست ولی اوج یک صداست....

بیـ دل جمعه 19 فروردین 1390 ساعت 22:34 http://bidelam.mihanblog.com/

لینک ناقابلتان را دیدم. آمدم ظرفش را پس بدم!:
هر چیزی را نفهمیده انکار کردن, رویه دیگر همان تعصبی است که در عوامی سراغ داریم که خیلی چیزها را نفهمیده بارو دارند
"شریعتی"

نیمه پر لیوان....!

بابی شنبه 20 فروردین 1390 ساعت 15:06

خیلی وقت نیس که میام بهت سرمیزنم..و اولین باره که برات مینویسم..چرا انقد سرد...هرچی سعی میکنم چیزی که رنگو بوی امید بده نمیبینم..همش یاس!!!!!!!چرااااا؟؟؟؟

ما خسته دلان خسته تر از خستگی هستیم.
.در گوشه زندان خداداد نشستیم..
وقتی این شود شعر این روز های من تعجبی از یاس ناخواسته نیست...اما به احترام کسی که در نوشته هایم از امید سراغ میگیرد..حتما مینویسم.

پریا یکشنبه 21 فروردین 1390 ساعت 09:00 http://pariazizi.blogfa.com

با عرض سلام خدمت شما دوست عزیز
خیلی خوشحال میشم به این همایش بیایدو ببینمتون
مشتاقانه منتظر حضور گرمتون هستم
ارادتمند همیشگی شما پریا

از اونجایی که احترام فوق العاده ای برایتان قائلم وبا اصل همایش هم موافقم چرا روستاییان را در مواردی بهتر از هزاران شهری یافتم...دلم میاد بگم نمیام.ولی چشم هر جور شما دوست داری...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد