هنوز هم میشناسم کسانی را که درد میکشند تا گرسنگی را از یاد برند و دیگرانی که گرسنگی میکشند تا درد را به یاد نیاورند..آخ که چه نعمت بزرگی است فراموشی میان این مثلا نعمات زندگی...
توضیحات: هنوز هم مانند شمع خویش حسرت فریادی را دارم که همه را از فاجعه با خبر کنم.
(دوست دارم فریاد زنم وهمه را از فاجعه در حال اتفاق مطلع کنم...)
بعد از من، به یاد من آویزان نشوید... من امروز زنده ام، همین امروز.
از لحظهای که صبح جیغ کشید و شب خاموشش کرد.
حرامشان باد... حرامشان باد اگر عزای مرا با حلوایشان شیرین کنند...
و روی خاکی که بر سرم ریختند و سنگی که کوبیدند با دستهایشان، مرا صدا بزنند...
من امروز زنده ام..
کاش میفهمیدند که من امروز زنده ام ....
کاش میفهمیدند من امروز زنده ام ...
تف بر این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست...