و قرن هاست که او عشق می کارد و کینه درو می کند چرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت زمان جوانی بربادرفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش، گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد سینه ای را به یاد می آورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند …
و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد …
و این، رنج است...
(ش . م . ع )
آری زن عشق می کارد و کینه درو می کند.../
سلام خیلی دوسش داشتم
اما تا آخرش نخوندم چون حالمو داشت می گرفت به منم
سر بزن
و قرن هاست که من عشق میکارم و
نفرت درو میکنم ...
و شاید تا ابد همینطور باشد ...
ش ؟
م ؟
ع ؟
واقعا نمیشناسی؟
دلم برای خدای تنگ است که اه مظلوم ها را دردل شب می شنید
دلم برای خدائی تنگ است که بنده هایش را دوست داشت
دلم برای خدائی تنگ است که قبل از التماس و اشک های بنده اش به او کمک می کرد
دلم برای خدائی تنگ است که وقتی تنها ترین شاهد بود سکوت نمی کرد
دلم برای خدائی تنگ است که پاداش خوبی ها را می داد
دلم برای خدائی تنگ است که دل های پاک را می فهمید
دلم برای خدائی تنگ است که بنده هایش را تنها نمی گذاشت
دلم برای خدائی تنگ است که دست های که به طرفش دراز می شد رد نمی کرد
دلم برای خدائی تنگ است که سکوت را بی جواب نمی گذاشت
دلم برای خدائی تنگ است که بندگان قانع را می فهمید
دلم برای خدائی تنگ است که دل های شکسته را مرحم بود
دلم برای خدائی تنگ است که هزار حرف نگفته را می شنید
دلم برای خدائی تنگ است............
خدا وقتی ازت شاکی می شم باز می گی ...
خدا باز دوباره چرا؟