عده ای از شخصیت های معاصر را دوست دارم.عده ای که بر خلاف نام معروفشان شاید نه آنچنان که خود خواستند زیستند اما آنچنان که خود انتخاب کردند رفتند..مانند شهید علی شریعتی ویا شهیدمرتضی آوینی...دو شخصیتی که هر کدام به نوعی محبوب منند اما منفوران من سعی در تصاحب آنان دارند واین رسم تاریخ است.مگر نه آنکه انسان را برای تعبد آفریدند ومگر نه آنکه هر کس که به این امر نائل آمد..برد..ای شهید,ای آنکه بر کرانه ازلی وابدی وجود نشسته ای دستی بر آر وما قبرستان نشینان عادات وروز مزگی را نیز ببر...که اینک سخت دلمان در تب وتاب است.
این روز ها که همه روز شب است وهمه شب بی سحر آرامم شده گوش دادن به نوای ناب زمزمه های عاشقانه ی آوینی وسخنرانی های حماسی شریعتی.
وشاید حکمتی دارد شمع را نداشتن وسوختنش را از دور فقط نظاره کردن.شاید...
تنها شما نیستی که دوست داری عزیز من...
همه دوستدار آن ها که گفتی هستند!
میثم با تو بود خود تو!/
مطالب تو رو باید حد اقل ۱۰ بار خوند تا منظورت رو فهمید آقا رضا -قشنگ بود مرسی منتظر مطالب جدیدت هستم
مشکل از منه که نثری نا فصیح دارم..ببخش به دمیرچیت خودت آقای ...
خیلی گلی..به قول خواهران بلاگ نویس بوس بوس
خوب مگه مجبوری اگه دوست داری لینکم کن!!! :)
این روز ها باید سکوت کرد !
این لفظ خانم را دوست ندارم ...
:/
سلام قربان ؛
این لطف شما به گروه و وب سایت ما بود ؛
ممنون که افتخار دادید و سر زدید و لینک کردید ؛
شما بزرگوار هم لینک شدید ؛
یا حق