مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

یکبار درست.

بگزار از نوک انگشت پایم تا سیاهی موی جوانیم پر از درد و بیماری باشد...بگزار ازتمام داشته های دنیا حسرت وبغض سهم منی شود که به یادتم...بگزارنه گفتن به آری های زمانه پیشه شود هر چند لذت هایش شیرین تر است...این روز ها که دیگر مد است آری گفتن هر چیز را..بگزار فکر کنند دیوانه ام که دیوانه وار، بی تقاضا، بی دعا، به در گاهت میایم..بگزار وبگزار وبگزار، اما خدای من مرا در این آشفته بازار دنیا ،در این تلخی شک به تمام باور هایم در این تلقین به درستی غلط ها تنها مگزار...که میدانی چه میشوم.

نظرات 4 + ارسال نظر
سعید پنج‌شنبه 16 دی 1389 ساعت 20:58 http://bidelam.mihanblog.com/

این که گفتی از فهم عرب خارج است...
حالا بیا و به یک عرب بفهمان که انسان چیست و چه حقوقی دارد! اگر فهمید تو هم انسانی!!! در کل اعراب مثتثنا هستند از جامعه ی بشری...

بهار جمعه 17 دی 1389 ساعت 15:36 http://www.baharreh.blogfa.com

بگذار هر چه مصلحت تو نیست از من دور شود جز یاد تو خدایم

با من ای دوست ، اگر خوب اگر بد باشی ...

تپش حس من این است ، که "باید" باشی ...



یا علی [گل]

رومینا دوشنبه 20 دی 1389 ساعت 15:06 http://black-love.blogsky.com/

آری تنهایم مگذار


ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد