مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

تنهایی هم...

تا حالا بی صدا گریستی.بی تزویر اشک دیدگان ولباست را زیبا کرده؟پنهان از نظر دیگران؟

همان گریه هایی که سرمایه ات است...که قرار است صیقلت دهد...که کسی را لایق دیدنش وشنیدن هق هق آن نمیدانی؟

نمی دانم تا کجای این نوشته را میخوانی و تا کجای آن را درک ولی خوب میدانم هر کسی در زندگی لحظه ای را تجربه میکند که آرزوی نبودنش زیباترین است یرایش در آن لحظه...بی تعارف  با خود از خدای خود میخواهد که کاش نبود..هم خودش... هم همه چیز..کاش نبود هم خودم ...هم همه چیز... نه صدایی،نه سکوتی،نه درنگی،نه نگاهی،نه تورا مانده امیدی نه مرا مانده پناهی....

نظرات 7 + ارسال نظر
دلارام دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 09:19 http://delaram360.blogsky.com

درسته
ولی من تو اشکهام به خودم میخندم
میگم پاشو ابغوره نگیر
راستی بجنگ
و می جنگم

فرناز دوشنبه 22 آذر 1389 ساعت 13:25 http://www.zolaleen.persianblog.ir

نظر دادن تو وبلاگت سخته چئن مشخصات حفظ نمیشه .
من این گریه رو تجربه کردم ولی آرزو را....

ببخشید..امکانات محدوده دیگه!!!

سعید سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 12:55 http://bidelam.mihanblog.com/

ما که نه در خلوت و نه در آشکار اشکمان نمیریزد چه کنیم!؟
پس جهنمی شدیم رفت دگر!؟ آخر صیغلی نمیخوریم هیچگاه!

دلارام سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 14:00

سلام

کافه باران سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 15:22 http://man-baranam.blogfa.com/

بی صدا گریستن کار ماست ..
پناه من خدای من است ..
خدایم را برایم بیاب ...


(موزیک وبلاگ من چه مشکلی داره >؟؟؟ بی تعارف دلیلت رو بگو ، )

سعید سه‌شنبه 23 آذر 1389 ساعت 16:04 http://bidelam.mihanblog.com/

مثلا چه شنیدی برادر؟

بهار جمعه 26 آذر 1389 ساعت 20:07 http://www.baharreh.blogfa.com

من همیشه با تنهاییم گریه میکنم آرام که نا راحتش نکنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد