مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

ایثار

آنقدر عاشق معشوقش بود که همه چیزش را فدایش کرده بود... 

ناگهان صدایی شنید!نه...انگار هنوز یک چیز برایش باقی مانده بود.  

به خیمه رفت و علی اصغر را هم آورد...

نظرات 1 + ارسال نظر
سعید شنبه 16 مرداد 1389 ساعت 22:20

سلام داش رضا
خوبی؟
چه خبر؟
آقا دیگه خبری از ما نمیگیری... دمت گرم.
اما ما به یادت هستیم.
موفق باشی/

سلام از ماست.
دوست من من از شما هیچ ادرسی ندارم ولی چشم حالا که فرمودید این شب جمعه همه با هم خدمت میرسیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد