دل سرگشته کجا، وصف رخ یار کجا ؟
چشم آلوده کجا، دیدن دلدار کجا ؟
قصه عشق من و زلف تو دیدن دارد
نرگس مست کجا، همدمی خار کجا ؟
سرِّ عاشق شدنم لطف طبیبانه توست
ورنه عشق تو کجا این دل بیمار کجا ؟
هر که را تو بپسندی بشود خادم تو
خدمت عشق کجا، نوکر سربار کجا ؟
کاش در نافله ات نام مرا هم ببری
که دعای تو کجا، عبد گنه کار کجا ؟
میخواهم بگویم بیا..دلم تنگ است.اما باز هم تورا برای خود خواسته ام...نه برای تو...
بیا که خانه دل بی تو سخت ویران است
ببین که جای تو این غم نخوانده مهمان است
از آن زمان که تو رفتی بهار دل پژمرد
کنون تمام وجودم فقط زمستان است
به احترام تو غم را ز دل نخواهم راند
که غم نشانه دل بستگی به خوبان است
تو را طلوع بهاران ز دیدگان پیداست
مرا غروب خزان در نگاه پنهان است
تو ای ترانه امید در خزان حیات بمان
که باغ دلم بی تو برگ ریزان است
به میهمای خورشید می روم اینک
که جان خسته من بسته به عزیزان است
**************اللهم عجل لولیک الفرج***************
سلام رضا جان
خیلی خیلی قشنگه
راستی عید مبارک
لینکت کردم توهم بکن.تو ۳تا وبلاگم.
سلام
خدا بد نده چرا حالت خوب نیست
به خدا من این چند روز درگیری زیاد داشتم نمیتونستم زیاد سر بزنم
شرمنده
مواظب خودت باش
اگر آن گل من ز در اید
به غروب دلم سحر آید