-
مداقعه نهایی...
شنبه 28 اردیبهشت 1398 12:45
سال پشت سال و روز پشت روز ... کجایی لعنتی من کجایی ... تمام.
-
فروردین تاریک
شنبه 17 فروردین 1398 23:15
خداکنه بمیری.یا م ن بیمرم...
-
باهار
پنجشنبه 1 فروردین 1398 14:38
ارغوان...ارغوا ن. ..ارغوانم....باز هم بهار و باز هم عزای دل...
-
زمستان چهارم
دوشنبه 10 دی 1397 15:37
توتاریکی صبح میرم سرکار , تو تاریکی شب برمیگردم تو خونه ای که چراغاش خاموشه ... خونه ای که توش چشم انتظاری به راه برگشتنت چشم ندوخته باشه و دلش با هر صدای پایی که میاد نلرزه,خونه ای که وقتی میرسی سکوت و تاریکی و سردیش چنان بغلت میگیره و چنان تنهاییتو میکوبونه توصورتت که... خونه ای که توش صدای غرغر کردن ها و یخورده...
-
سخت میگذره , ولی میگذره!
دوشنبه 28 آبان 1397 12:56
سکوت و سکوت و س کوت... سرشار از ناگفته ه است.
-
میرم از شهری که آدماش همه پوشالین...
چهارشنبه 25 مهر 1397 08:02
ندیدن ,بهتر از نبودنشه که...همین که بدونی هست ند یدنش قابل تحمل میشه.
-
88
جمعه 30 شهریور 1397 10:02
وباز تکرار و باز تکرار و باز تکرار ...
-
کجایی؟
سهشنبه 30 مرداد 1397 11:36
چه تلاش , چه دست و پا زدنی...ف قط واسه دوروز بیشتر موندن تو این کثافت بازار؟؟؟
-
اردی بهشت ما؟
شنبه 29 اردیبهشت 1397 03:31
باز هم زود تموم شدی اردیبهشت زیبای من ... پ.ن Je t'aime mon vieil ami
-
بودش ، یه مرد ...
جمعه 10 فروردین 1397 18:50
وقتی روز مرد باشه و هیچ بزرگتری رو نشناسی که بتونی بهش تبریک بگی، طبیعیه که تو زندگیت خم شدن رو از جوونی شروع کرده باشی ...
-
ارغوان....
شنبه 19 اسفند 1396 19:34
ارغوان,ارغوان,ارغوان... ارغوان جان آسمان تو چه رنگ است امروز؟؟؟ ارغوانم این چه رسمیت که هربار که هر سال بهار ... با عزای دل ما میآید؟؟؟؟؟
-
پشت پرچین غمم ,آیه ای از تنهاییست...
چهارشنبه 25 بهمن 1396 15:56
انفرادی,سلول,حبس,زندانی,تنهایی... هجوم ناتمام این شبانه های پیش ر و....
-
بی انتها
شنبه 30 دی 1396 23:59
همیشه این تویی که می روی...همیشه این منم که می مانم اما تو باور نکن...
-
هجوم ناتوانی...
یکشنبه 26 آذر 1396 11:28
فکر میکنی بزرگ شی حالت خوب میشه,اما نشد...فکر میکنی درس بخونی یا ورزش کنی خوب میشی,ولی نمیشی...ازدواج کنی بچه دارشی خوب میشی,ولی نمیشی...هیچی خوبت نمیکنه,هیچی بیدارت نمیکنه ازین کابوس تنهایی ,یه وقتاییم حالت خوبه ها ولی خب اینقد کمه این قد ناپچیزه که گمه بین همه زندگیت...نه نای نوشتن مونده و نه تاب موندن...نه پای رفتن...
-
...
دوشنبه 29 آبان 1396 20:54
... ای تف بر این لحظه بی هم بودن ...
-
باغ دنیا , 14 شهریور 96
یکشنبه 19 شهریور 1396 10:16
آدم تنها , تو عروسیش هم تنهاست ... تنها ی تنها ...
-
به گستردگی پهنای وجودت ...
یکشنبه 5 شهریور 1396 16:21
تو واسه تنهایی هات آدمو آفریدی ...من واس تنهاییم چکار کنم؟ درد وقتی لایق تحمل نباشه , تحمل کردنش میشه اسراف تنهایی و وقتی از حد بگذره میشه سکوت جاری تو تک تک لحظه هات مخصوصا وقتی داری با حرف زدن خوده درونتو گول میزنی تا ثانیه ای هم شده مسکنی داشته باشی واسه روح چزونده شده ات ... تنهایی تنهاییه چه به قول جماعت الکی درد...
-
تورا بین خوبان جدا کردم ...
شنبه 7 مرداد 1396 14:19
مزخرفه محضه اینکه تنهایی باعث مرگ زودرس میشه..اینکه سیگار عمر رو کوتاه میکنه..اتفاقا آدم های تنها ر و نگه میداره تا تنها ترشون کنه و ذره ذره بچزونتشون اتفاقا جدا از سیگار هزار تا عادت مزخرف تر دیگه هم میزاره جلوت تا تنهاییت بدون درد خماری نگذره! آخ که چقد دوست دارم خدای ظالم من ...آخ که چقد دور و نزدیکیم به هم , آخ که...
-
لحظه های آبی ،روزای خاکستری ...
یکشنبه 28 خرداد 1396 15:56
بدترین شکنجه, ، تلخترین لحظات و شدیدترین رنج بدون شک زندان انفرادیه...اونایی که به ذهنشون رسیده با زندان انفرادی میتونن یه آدمو بشکنن خوب میدونستن که بهترین راه خورد کردن قوی ترین آدما انداختن اونا تو کشمکش با خودشونه...با خاطراتشون ،با باید میکردم ونکردم هاشون ، با حسرت هایی که یاد آوری یه لحظش آتیش یه عمر رو میندازه...
-
بهار تکراری,غروب تکراری ...
چهارشنبه 27 اردیبهشت 1396 20:41
ارغوان.... این چه رازیست ؟ ؟؟؟
-
موهم...
جمعه 25 فروردین 1396 22:01
از اون حال هایی ک ه هر روزش یک قرن میگذره...
-
شکار , ویران میآیی ...
پنجشنبه 19 اسفند 1395 23:20
دوست دارم چشمامو ببندم و از دردم لذت ببرم,یه مازوخیسم خود خواسته مث وقتایی که به انتخاب خودم لباس چروک میپوشم یا وقتی میرم حموم یا با اب سرد سرد یا داغ داغ یا وقتایی که غذارو واس مزش نمیخورم ,نمیدونم......دوست دارم چشمامو ببندم ,ببندمو بهش فکر کنم فقط و فقط به خودش و رفتارهاش که مو به مو قند تو دلم آب میکنه...تصورش...
-
-8
چهارشنبه 27 بهمن 1395 18:50
نفس های به شمار افتاده...شوق پایان و ترس ناشناخته ها ...
-
بغض خستگی...
سهشنبه 23 آذر 1395 13:30
در این قبیله شبزدگان , در این خسته خانه ی شب های سرد , چه تنهاییم...
-
...
چهارشنبه 31 شهریور 1395 23:17
یه چیزایی شنیدم و دیدم که میخوام سر مو بالا بگیرمو بگم :تف به عدالتت....
-
وهم سیاه...
شنبه 9 مرداد 1395 20:46
هممون دیوونه ایم یه عده دیوونه ی معتاد که بوی گند کثافتمون از تو, خودمونو عادت داده به سیاهیهامون و از بیرونم به زور بزک بوزک رنگی موقتا تونستیم از دیگران؛دیگران اطرافمون پنهونشون کنیم که مبادا برن و تنها مون بزارن و باز ما بمونیم و تنهایی های پر از لجن همیشگیمون /.... هرکدوم یجور رو مخ اون یکی داریم راه میریمو و پر...
-
...
پنجشنبه 31 تیر 1395 23:21
کاشکی یهو از خواب بپرمو ببینم تمو م شده این کابوس همیشگی ت ن هایی...
-
نسیم جعد گیسویت...
دوشنبه 31 خرداد 1395 20:52
در ابعاد این عصر خاموش من از طعم تصنیف د ر متن ادراک یک کوچه تنهاترم. بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است. و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد. و خاصیت عشق این است... (س. س )
-
هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست...
پنجشنبه 19 فروردین 1395 00:18
تو رنج و سختی, زجر هارو تنها تحمل کردن خودش یه نوع عشق ورزیدن به اون کسیه که دوسش داری...اینکه سهم درد کشیدن اونو هم به جونت میخری اما نمیزاری ذره ای ازین رنج خم به ابروش بیاره بالاترین نوع ایثاره, عشق ورزیدنیه که تو اوج محبت فقط ممکنه...تو خوشی و راحتی که همه عاشق و معشوقن , ولی تو پیچ و تاب بریدن و نبریدن از سختی...
-
دلم تنگه...
جمعه 28 اسفند 1394 00:41
چشمامو میبندم,هیچ چیزو هیچ کسو نمیبینم یه صدای آروم...یه صدای آشنا...یه صدای خوب تو گوشم میپیچه و واسه چند لحظه همه دردام یادم میره...چقدر خوبه ندیدن...نشنیدن..نفهمیدن...خوش به حال ابر ها ...خوش به حال ساز ها... چشمامو میبندم و حیف که مجبورم باز هم بازشون کنم...حیف... ار غوان شاخه همخون جدا مانده من .... امسال هم کار...