مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

نه!

هیچ یک سخنی نگفتند: 

نه میزبان,نه میهمان و نه گلهای داودی...

نظرات 7 + ارسال نظر
دلارام سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 09:55 http://delaram360.blogsky.com

چرا؟
چرا راه های ارتباط اینقدر بسته شده
چرا گلها هم دیگه نمیتونن حس ادمها رابیان کنن
چرا؟

رومینا سه‌شنبه 9 آذر 1389 ساعت 13:53 http://black-love.blogsky.com/

و چقدر سخت و تاریک است این سکوت

کاش آنها حرف دلمان را میفهمیدند



ممنونم عالی بود

ببخشید ایندفعه دیگه آدرس میزارم
شرمنده

سعید چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 01:46 http://bidelam.mihanblog.com/

نمیدانم! شاید آنها گل های داوودی وارده از چین باشند! :)
زیبا...

دونقطه چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 14:29 http://suzankarimi.blogfa.com

بچه ی پنهان صاحبخانه بود ،
که گریست .

کافه باران چهارشنبه 10 آذر 1389 ساعت 18:33 http://man-baranam.blogfa.com/

برای میزبان بردن گلهای داوودی خوب است !

[ بدون نام ] جمعه 12 آذر 1389 ساعت 13:42

؛درآن زمان که بر گردن کوروش چفیه می اندازند؛

!!!! فقط میتونم بگم متاسفم!

مهناز شنبه 13 آذر 1389 ساعت 22:48 http://www.mahnazz.blogsky.com

متاسفانه دیر زمانیست که چراغ های رابطه تاریکند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد