مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

بدهکاریم...


و محکومیم به تنهایی و تن داده به یک اجبار
نمیدانم,نمیدانی...چه سر ها رفته است بر دار..
درون پیله ای از غم , گرفتار شبی دائم
و بدمستی یک خالق و خلق بنده ای بدکار
بدهکارم,بدهکاری... به روزهای پر ازخنده
به تلخی های بیحاصل به ترس هایت ازاین اظهار
بدهکاریم به رسوایی... بدهکاریه مادرز اد...
و شک هایی که گم کردیم,به گمراهیِ این انکار
به لبخندی که تابو بود,به عشق هایی که تابو شد
به هشیاریِ یک مجنون,بدهکاریم..ولی ناچار...


زمستان 91
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد