مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

همدلی...

غزلی زیبا , هدیه ای از یک دوست....

 

امشب این غربت دیرینه خرابم کرده
گلشن رازم و غم نقش سرابم کرده
در پیِ ثانیه هایی که بی حوصله اند
این همه صبر مرا جامِ شرابم کرده
با خزانی که به گل مهلت دیدار نداد
مریمم رفت و دو صد خاطره آبم کرده
مدتی می شود از حال خودم بی خبرم
قرص چشمان خماریست که خابم کرده
شکوه از سردی ایام به یاران مکنم
من رضایم به رضایی که ترابم کرده


5/ آذر / 91
ساعت 4:11 بامداد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد