دیگر عادت کرده ایم به ترک عادت هایمان, به دلخوشی های سرسری بعد از خود فریب دادگی, به خنده های الکی, به گریه های یواشکی , به شک های بی دلیل و به بودن های از اجبار...این جا زمین است و زمینیان هرروز به حکم بودن زجری بی انتها را به قیمت تلخی میخرند تا شاید...
اینجا قبیله آدمک نماها ی همیشه حق به جانب است که قربانی میکنند بها را برای بهانه ها...
اینجا مدفن عاطفه هاست و چه ترحم بر انگیز و نخواستنیست سر گذشت شوم آسمانیان که شاید به اشتباه ویا حتی به قرعه فالی راهشان را گم کرده, اینجایند...و شیرین است نفهمیدن و چه تلخست نخواستن های اختیاری..