مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

مفهومات

کجایه زمان تکه ای از من جا مانده که حالا در پی اش تمام لحظه ها را کابوس میدانم؟کجا؟

تهران-90

به اسم اعظمت سوگند,به این شور شباهنگام

زمین تاریکه ازآغاز,زمان ایستاده درهر گام

همه کابوس یک دردند,محبت را شهید کردند

همه  دلها پر از کینه,همه  دستها دگر سردند

نگاه ها تیرزهرآلود,چرا پر شد دلم از ترس؟

کجا خوابید خدای من,چرا  بیداد بیدادرس؟

زمین  از قبر تاریکتر,مثال غربتی  دللگیر

همه درصفی بی پایان,برای پخش مرگ ومیر

نه مجنونی,نه فرهادی,نه لیلی مانده دریادی

نمیدانی که این خلقت,چه ظلمی بود که سردادی

به اسم اعظمت سوگند,به این شور شباهنگام

که  تنهایی  شده  همدم,از آن آغاز تا انجام



پ.ن:از همه دوستان خوبی که همچنان مرا از محبت بی دریغ شان محروم نمیکنند از ته توهای دلم تشکر میکنم.

پ.ن2:دوستانی که از نزدیک من رو میشناسند میدونند که خواسته یا ناخواسته مذهبی بودم,هستم وشاید بمانم...پس خواهشا مرا با شعرهایم که صرفا نمایش حس همان لحظه سرودن میباشد قضاوت نکنید.

پ.ن3:از این پست بعضی از نظر ها تایید میشود.

نظرات 1 + ارسال نظر
کبی *** چهارشنبه 21 دی 1390 ساعت 11:41

سلام
اسم من KOBIRA هست انگلیسی نوشتم چون با کبری اشتباه میشه البته اسم اسمه خیلی فرقی نمیکنه کبری باشی یا کبیرا ...........
برای همین بهم میگن کبی مثل کتی ................
ممنون به خاطر اینکه منو خواهر خودت دونستی و از اینکه راحت برام مینویسی خیلی خوشهالم رضا جان ........
امیدوارم همچنان خوب باشی و بنویسی و امیدوارم یه روزی از شادی بنویسی ................
قربانت کبی .........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد